شهادت دادن در دادگاه بر اساس قانون تابع شرایطی است که این شرایط در دعاوی مختلف یکسان است و شاهد شرعی بر اساس ماده 177 قانون مجازات اسلامی دارای هشت شرط است
شهادت دادن در دادگاه بر اساس قانون تابع شرایطی است که این شرایط در دعاوی مختلف یکسان است و شاهد شرعی بر اساس ماده 177 قانون مجازات اسلامی دارای هشت شرط است.
برای شهادت دادن در دادگاه شرایطی نیاز است و این شرایط در دعاوی مختلف یکسان است؛ بهعبارتی هر شهادتی، شهادت معتبر در پروندهها محسوب نمیشود.
طرح هر دعوایی اعم از دعوای مدنی یا دعوای کیفری در محاکم دادگستری، مستلزم اثبات آن است. به همین جهت بهطور معمول در قوانین شکلی مانند آیین دادرسی یا بعضاً قوانین ماهوی مانند قانون مجازات اسلامی، به بحثهای پیرامون «ادله اثبات دعوا» پرداخته شده است و انواع این دلایل و تمامی احکام و مقررات راجع به آنها مورد اشاره قرارگرفتهاند.
یکی از مهمترین دلایل اثبات دعوا شهادت یا بهاصطلاح «شهادت شهود» یا «گواهی گواهان» است. غالباً در رسیدگی به دعوا و دلایل آن و بعد از صدور حکم، قاضی دچار یک نگرانی است و احتمال میدهد که در نتیجه انجام تکالیف از جانب او، حقی پنهان مانده باشد؛ ولی در حکمی که مستند آن «شهادت شهود» یا «اقرار مرتکب» باشد، گویا اصحاب دعوا و قاضی متفقاً به یک نقطهرسیدهاند. به همین دلیل «شهادت» و «اقرار» از آغاز تمدن بشر نزد همه ملتها و جوامع از جمله جوامع اسلامی مورد توجه بودهاند.
تعریف شهادت
بهموجب ماده 174 قانون مجازات اسلامی «شهادت عبارت از اخبار شخصی غیر از طرفین دعوا به وقوع یا عدم وقوع جرم توسط متهم یا هر امر دیگری نزد مقام قضایی است.» همچنین مطابق ماده 157 قانون فوقالذکر «شهادت شرعی آن است که شارع آن را معتبر و دارای حجیت دانسته است، اعم از آنکه مفید علم باشد یا نباشد.» البته بر اساس ماده 176 قانون مجازات اسلامی «در صورتیکه شاهد واجد شرایط شرعی نباشد، اظهارات او استماع میشود. تشخیص میزان تأثیر و ارزش این اظهارات در علم قاضی در حدود اماره قضایی با دادگاه است.»
1. بلوغ
2. عقل
3. عدالت
4. طهارت مولد (مشروع بودن نسب)
5. ذینفع نبودن در موضوع
6. نداشتن خصومت با طرفین یا یکی از آنها
7. عدم اشتغال به تکدی
8. ولگرد نبودن
نکته قابل ذکر آن است که «شرایط موضوع این ماده باید توسط قاضی احراز شود.» (تبصره 1 ماده 177 قانون مجازات اسلامی)
شرط بلوغ به این معناست که شاهد شرعی باید «بالغ» باشد. از دیدگاه فقهی و حقوقی، وقتی در قانون تصریح میشود که شاهد شرعی باید بالغ باشد، منظور این است که شاهد شرعی نباید «صغیر» باشد. «صغیر» که اصطلاحاً «طفل» یا «کودک» نیز نامیده میشود، فردی است که سن او به سن بلوغ نرسیده است. بهموجب ماده 147 قانون مجازات اسلامی «سن بلوغ، در دختران و پسران، به ترتیب نه و پانزده سال تمام قمری است.»
بهاینترتیب، وضعیت «صغر» یا «طفولیت» (کودکی) جزو موانع شهادت شرعی محسوب میشود. البته بر اساس ماده 178 قانون مذکور، هرگاه شاهد در زمان تحمل شهادت، غیر بالغ ممیز باشد، امّا در زمان ادای شهادت به سن بلوغ برسد، شهادت او معتبر است.
باید دانست که از دیدگاه فقهی و حقوقی، «غیر بالغ» (صغیر) به دو نوع «غیرممیز» و «ممیز» تقسیم میگردد. بر اساس روایتهای موجود از حضرت معصومان (ع)، سن تمییز یا سن تشخیص برای افراد غیر بالغ، 6 یا 7 سالگی است.
شرط عقل به این معناست که شاهد شرعی باید «عاقل» باشد. از دیدگاه فقهی و حقوقی، وقتی در قانون تصریح میشود که شاهد شرعی باید عاقل باشد، منظور این است که شاهد شرعی نباید «مجنون» باشد. مجنون (دیوانه) کسی است که دچار «جنون» باشد. جنون در لغت به معنی پوشیده گشتن و پنهان شدن است؛ اما در اصطلاح، کسی را که براثر آشفتگی روحی ـ روانی عقلش پوشیده مانده و قوه درک و شعورش را ازدست داده است، مجنون مینامند.
در واژگان فقهی، جنون و عقل در مقابل هم بهکار رفتهاند. «عقل» مهمترین رکن مسئولیت است و در فرهنگ لغات در معانی مختلفی از جمله فهمیدن، دریافت کردن، هوش، شعور ذاتی و خرد آمده است؛ بنابراین، جنون باید به نافهمی، کمهوشی و نابخردی معنی شود.
البته هر یک از این حالتها در علم روانپزشکی امروز مفهوم خاصی دارند. ولی جنون به معنی مصطلح کلمه عبارت است از اُفول تدریجی و برگشتناپذیر حیات روانی انسان. بهبیاندیگر، جنون یعنی اُفول تدریجی و برگشتناپذیر توانایی درک، احساس و اختیار.
از دیدگاه فقهی، عادل کسی است که گناه کبیره نکرده و بر گناه صغیره نیز اصرار نداشته باشد و رفتار خلاف شأن هم انجام ندهد.
ماده 181 قانون مجازات اسلامی «عادل» را تعریف کرده است. بهموجب این ماده «عادل کسی است که در نظر قاضی یا شخصی که بر عدالت وی گواهی میدهد، اهل معصیت نباشد.
شهادت شخصی که اِشتهار به فِسق داشته باشد، مرتکب گناه کبیره شود یا بر گناه صغیره اصرار داشته باشد تا احراز تغییر در اعمال او و اطمینان از صلاحیت و عدالت وی، پذیرفته نمیشود.»
شرط طهارت مولد به این معناست که تولد شاهد باید حاصل یک رابطه مشروع بین پدر و مادر او باشد. بهعبارت دیگر، فردی که بهعنوان شاهد شرعی محسوب میگردد باید ولد مشروع باشد؛ بنابراین فردی که ولد نامشروع محسوب شود، شاهد شرعی بهحساب نمیآید.
البته در جامعه اسلامی فرض بر این است که بر اساس «اصل صحت»، هر مسلمانی دارای «طهارت مولد» هست، مگر اینکه خلاف آن با دلیل شرعی اثبات گردد.
ذینفع نبودن در موضوع دعوا به این معناست که شاهد شرعی در موضوع دعوا نفیاً و اثباتاً نفعی داشته باشد؛ زیرا بههرحال، انتفاع شاهد در موضوع دعوا ممکن است باعث شود که شاهد از حالت بیطرفی و انصاف خارج شده و مغرضانه شهادت دهد. البته «رابطه خادم و مخدومی و قرابت نَسَبی یا سَببی مانع از پذیرش شهادت شرعی نیست.» (تبصره ماده 322 قانون آیین دادرسی کیفری)
شرط نداشتن خصومت با طرفین دعوا یا یکی از آنها برای شاهد شرعی، در کتب فقهای شیعه با عنوان «فقدان عداوت دنیوی» (نداشتن دشمنی دنیوی) بیانشده است. البته «در مورد شرط خصومت، هرگاه شهادت شاهد بهنفع طرف مورد خصومت باشد، پذیرفته میشود.» (تبصره 2 ماده 177 قانون مجازات اسلامی)
اشتغال به تکدی در زبان عامه مردم، «گدایی کردن» نامیده میشود. در حال حاضر مطابق ماده 712 قانون مجازات اسلامی (کتاب پنجم «تعزیرات و مجازات بازدارنده») مصوب 2/3/1375 «تکدیگری» مجازات یک ماه تا سه ماه حبس را داراست.
بهموجب ماده فوقالذکر «هرکس تکدی یا کلاشی را پیشه خود قرار داده باشد و از این راه امرار معاش نماید یا ولگردی نماید، به حبس از یک تا سه ماه محکوم خواهد شد و چنانچه با وجود توان مالی مرتکب عمل فوق شود، علاوه بر مجازات مذکور، همه اموالی که از طریق تکدی و کلاشی به دست آورده است، مصادره خواهد شد.» همچنین بر اساس ماده 713 این قانون «هر کس طفل صغیر یا غیررشیدی را وسیله تکدی قرار دهد یا افرادی را به این امر بگمارد، به سه ماه تا دو سال حبس و استرداد کلیه اموالی که از طریق مذکور به دست آورده است، محکوم خواهد شد.»
تبصره 2 ماده 45 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 4/12/1392 «ولگرد» را تعریف کرده است که مطابق آن «ولگرد کسی است که مسکن و مأوای مشخص و وسیله معاش معلوم و شغل یا حرفه معینی ندارد.»
ولگردی وضع کسی است که اقامتگاه، کار و وسیله زندگی معلوم و معینی ندارد. بهعبارت دیگر، حالت ولگردی با نداشتن وسیله معاش معلوم و مکان سکونت ثابت مشخص میشود.
مطابق ماده 273 قانون مجازات عمومی سابق «کسانی که وسیله معاش معلوم ندارند و از روی بیقیدی و تنبلی در صدد تهیه کار برای خود برنمیآیند، ولگرد محسوب میشوند.
ولگردی خلاف و مشمول مجازات است.» اما در حال حاضر مطابق ماده 712 قانون مجازات اسلامی (کتاب پنجم «تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده») مصوب 2/3/1375 «ولگردی» کیفر یک ماه تا سه ماه حبس را داراست؛ گویا تورم در مجازات ولگردی نیز اثر گذاشته و کیفر آن را افزایش داده است.
بهموجب ماده فوقالذکر «هر کس تکدی یا کلاشی را پیشه خود قرار دادهباشد و از این راه امرار معاش نماید یا ولگردی نماید، به حبس از یک تا سه ماه محکوم خواهد شد و چنانچه با وجود توان مالی مرتکب عمل فوق شود، علاوه بر مجازات مذکور، کلیه اموالی که از طریق تکدی و کلاشی بهدست آورده است، مصادره خواهد شد.»
منبع : خبرگزاری میزان